آموزش تخصصی بازار مالی (بورس و اوراق بهادار - فارکس - طلا - بورس کالا - بورس نفت - بورس های بین المللی و....) بصورت کاملا" خصوصی و یا غیر خصوصی سئوالات و یا تقاضای خود را به آدرس hm.nazari20@gmail.com و یا hm.nazari20@yahoo.com ارسال کنید
روانشناسی بازرگانی
نرخ های مبادله ای در بازار مبادلات از طریق تصمیماتی که هزاران معامله گر و سرمایه گذار اتخاذ می کنند، تعیین می شوند. در معاملات سهام، احساسات بسیار معمول مانند ترس، طمع، امید و غیره تاثیر قطعی روی رفتار معامله گر می گذارند. انسان های طمع کار، انسان هایی که سرعت عمل ندارند، انسان های ضعیف و انسان های مغرور، همگی محکوم به قربانی شدن در بازار هستند. شما به عنوان یک معامله گر اگر بتوانید نقاط ضعف و قوت توانایی های تان را تشخیص دهید، از شکست دور خواهید شد. اگر به این توانایی، توانایی ارزیابی مناسب روانکاوی و رفتار مناسب ازدحام بازار را اضافه کنیم نیز در آن صورت موفقیت تضمین می شود.
یکی از عواملی که شما را وا می دارد تا وارد بازارهای مالی ریسکی شوید، امکان به دست آوردن پول آسان، یا همان طمع است. طمع کاری می کند که شما برای انجام معاملات انگیزه به دست آورید.
اما دو نوع انگیزه وجود دارد. یکی انگیزۀ منطقی و دیگری انگیزۀ غیرمنطقی
- انگیزۀ منطقی - هنگامی که انگیزه منطقی باشد، تصمیم گیری ها پیش از انجام معامله با احتیاط و دوراندیشی خواهند بود.
- انگیزۀ غیرمنطقی - هنگامی که انگیزه غیرمنطقی باشد، احساسات شدید بر معامله گر غلبه می کنند. در این حالت معامله گر بردۀ احساساتش شده و محکوم به شکست می شود.
تمام این صحبت ها در مورد اینکه فرد ممکن است تحت سیطرۀ و نفوذ طمع قرار گیرد در صورتی بی اساس می شوند که معامله گر پیش از انجام معاملاتش یک برنامۀ کاری داشته باشد. عامل بعدی که به معامله گر برای انجام معامله انگیزه می دهد، امید است. اگر امید جای خود را به محاسبه بدهد، معامله گر در هنگام تحلیل وضعیت بازار، در معرض این خطر قرار می گیرد که بیش از اندازه روی توانایی هایش حساب کند. امید باید تابع محاسبه و طمع باشد. این امید بسیار زیاد است که باعث می شود معامله گران مبتدی شکست بخورند. معامله گری که امید موجب خوش خیالی اش شده است، محکوم به شکست است. این دقیقاً امید است که باعث می شوند یک معامله گر سطح توقف حد ضرر را در معاملاتش تغییر دهد در حالیکه تغییر حد ضرر یکی از بدترین اشتباهات است.
به این ترتیب روند معامله امری بسیار سهل و آسان جلوه می کند در حالیکه چنین نیست و در واقعیت روند معامله برای اکثر مردم مشکل ترین کاری می شود که تا به حال به آن پرداخته اند.
ا زمانیکه هم برای شکست و هم برای موافقیت آماده نشده باشید، یک معامله گر موفق نمی شوید. شکست و موفقیت دو بخش مهم و در عین حال جداناپذیر روند معامله هستند. در مسیر استاد شدن در معامله، موانع بسیاری وجود دارند. هنگامی که معامله گر به مشکلات توجه کند، عصبانی می شود، احساس گناه می کند، ناامید و ناخرسند می شود. مشکلات، بسیار گسترده هستند، مشکلاتی مانند نداشتن ابزار کافی، نداشتن منابع و معلومات. چنین احساساتی نمی گذارند که فرد حرکتی رو به جلو داشته باشد. اگر معامله گری نخواهد ضرر را بپذیرد، وقتی معامله اش وارد ضرر شد، نمی تواند از آن خارج شود. اگر معامله گر آمادگی مواجه شدن با ضررها را نداشته باشد، آن ضررها بیشتر و بیشتر می شوند.
تعداد خیلی اندکی سود می کنند و در عوض تعداد بسیار زیادی ضرر می کنند. آنهائیکه ضرر می کنند خیلی دوست دارند بدانند که رازهای موفقیت آنهائیکه سود می کنند چیستند. اما آیا واقعاً بین این دو گروه از افراد اختلافی وجود دارد؟ بله، وجود دارد. کسیکه به ازای هر هفته، به ازای هر ماه و به ازای هر سال در حال کسب سود است کسی است که همواره توانسته است خویش انضباطی اش را حفظ کند. اگر از چنین فردی در مورد راز موفقیت ماندگارش سوال شود او جواب خواهد داد که بدون تردید زمانی توانسته است به این موفقیت ها دست پیدا کند که یاد گرفته است چگونه احساساتش را کنترل کند و مطابق بازار تصمیم اش را تغییر دهد.
توجه: خویش انضباطی داشته باشید، احساسات تان را کنترل کنید و تمام لحظات احساسی را مورد بازنگری قرار دهید؛ اینها هیچ ارتباطی با خدمات اطلاع رسانی، شرکت های مشاوره ای، نرخ های مبادله ای جدید، سیستم های تجاری بنیادی یا تکنیکی (بااستفاده از برنامه های کامیپوتری یا بدون استفاده از آنها) ندارند.
اعتماد را با اعتماد نفس لجام گسیخته اشتباه نگیرید.
مصاحبه هایی که با معامله گران انجام شده اند نشان می دهند که اعتماد به نفس بیش از حد نقش مهمی در تصمیم گیری آن ها در هنگام انجام معامله ایفا می کند. اگر معامله گر با سودی خوب روبرو شود، تمایل به خطر کردن پیدا می کند که در نتیجه با عواقب منفی مواجه خواهد شد. پس از موفقیت، تمایل به اعتماد به نفس بیش از حد افزایش پیدا می کند که معمولاً در افرادی ایجاد می شود که تجربۀ کمی دارند. اعتماد به نفس بیش از حد به راحتی تبدیل به حالتی خطرناک برای فرد می شود چراکه وقتی فردی مغرور شد، دیگر به اطلاعات مهمی که برای تصمیم گیری هایش در معامله به آنها نیاز دارد توجهی نشان نمی دهد. اعتماد به نفس و احساسات منفی ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند. بطور کلی ذات ترس و اعتماد یکی است. فقط فرق شان این است که یکی علامت مثبت و دیگری علامت منفی دارد. اگر فردی اعتماد به نفس زیادی داشته باشد، دیگر جایی برای احساس خطر، ترس، هشدار و گیجی در وجودش باقی نمی ماند.
حس اعتماد به نفس چگونه افزایش پیدا می کند؟
هر فردی بطور طبیعی عادت کرده است که در انجام تمام اموری که باید انجام دهد، بدون هیچ تردیدی به خودش اتکا کند. با چنین اعتمادی که او به خودش دارد، مجبور نیست که از بازار هراسی داشته باشد آنهم بازاری که به ظاهر رفتاری غیر قابل پیش بینی و آشفته دارد. اینجا موضوع اصلاً خود معامله گر نیست، چراکه بازار تغییری نکرده است و همان بوده که هست اما این
دنیای درونی و روانی معامله گر است که تغییر کرده است. یک معامله گر خوب بودن، نیاز به دو عامل مهم زیر دارد:
- تنظیم یک قاعدۀ تجاری که منحصراً بر اساس خویش انضباطی است.
- یاد گرفتن اینکه چگونه انرژی احساسی منفی ناشی از تجربه معامله ای قبلی که هنوز از ذهن خارج نشده است، پاک کنید.
خویش انضباطی منجر به اعتماد به نفس می شود. اعتماد به نفسی که برای انجام موفق معاملات لازم است. در بسیاری از موارد، معامله گران راه شان را بدون در نظر گرفتن نیاز به رعایت نکات روانشناسی و بدون بکار گیری خویش انضباطی آغاز می کنند. که احتمالاً منجر به آسیب ها و شوک های روانی (یک حالت روانی که در فرد ایجاد ترس می کند) ناشی از سختی ای می شود که فرد آن را متحمل شده است. یادگیری چگونگی گریز از نگرانی ها، ضروری است. هرگاه ترس کمتری وجود داشته باشد، متعاقباً معلومات جدیدی نسبت به طبیعت بازار کسب خواهید کرد.
فراموش نکنید که هر لحظه، شاخص ممتازی از سطح پیشرفت شما است. اما اگر هر شکست را (اگرچنانچه بر خلاف آنچه انتظار داشتید یا می خواستید رخ داد) یک اشتباه قلمداد کنید، خودتان را از شناخت خودتان محروم کرده اید. چرا مردم از یادگیری چیزی جدید در مورد خودشان خجالت می کشند؟ زیرا برای آنها اشتباهات به معنای رنج هایی احساسی هستند. افراد نیز بطور غریزی از درد و رنج گریزان اند و اینگونه می شود که فرد ناخودآگاه از شناخت خودش باز می ماند در حالیکه برای مدیریت وضعیتی مشابه که در آینده رخ خواهد داد، مواجه شدن با آن درد در زمان حال لازم و ضروری است.
برای موفقیت در معامله باید مسئولیت تمام تصمیمات و اقدامات تان را بپذیرید
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1